مروری بر آلبوم پرنیا گلی عمه .. به بهانه سومین سال تولدش ..
پرنیا 5 خرداد 1388 تو بیمارستان پیامبران به دنیا اومد با وزن 3 کیلو 250 گرم قدش فکر کنم 50 بود .. چقدر توپولی و لب گلی بود خداااااااا .. هزار تا بوسسسسسسس ..
حتما به ادامه مطلب سری بزنید ..
پدر داوودی که اولین لحظه ای که تو بیمارستان دیدمش قیافش یادم نمیره که خیلی راحت میشد خوشحالی رو تو چشماش دید .. زودی عکس پرنیارو نشون داد که وقتی از اتاق عمل آوردنش بیرون و نشونش دادن گرفته بود .. میگفت از صدای گریش گفته بوده که این صدای پرنیاست ..
این عکس بالا پرنیا رفته بود خونه مادریش ( مامان مامان سولماز ) من و مامان فاطمه هم که دلمون تنگ شده بود رفتیم اونجا .. اینجا پرنیا 5 یا 6 روزشه ..
این عکس پایین وقتیه که بعد یه مدت طولانی که پرنیا کنار ما بود و ما هم کلی بهش عادت کرده بودیم داشت میرفت خونشون .. اون موقع من نامزد بودم و خونه بودم و خیلی ناراحت بودم از اینکه دلم براش تنگ میشد ..
این عکسو ببینید تو رو خدا مثل پسرا افتاده .. عزیز دلمممممممممم ..
تو این عکس اولین باریه که سولماز چیزی به غیر از شیر به پرنیا داد .. گوشت هم به خاطر اینکه لثش میخوارید و پرنیا هم میکشید به لثش ..
تو عکس پایین از فلش دوربین چشماشو چجوری کرده .. عزیزمییییییییییییییی ..
تو عکس پایین چقدر مثبت شدههههههههه .. الهی فداش ..
این عکس پایین خونه ی داییه منه که دور از چشم مامانش زندایی داره پرتقال میده به پرنیا ..
عکس پایین هم تو عروسیه عمه نرگسشه ..
این عکسیه که تو ماسوله من و پرنیا لباس محلی پوشیدیم وعکس گرفتیم .. پرنیا اونجا انقدر شیرین کاری کرد که همه وایساده بودن و از پرنیا عکس میگرفتن ..
این عکس پایین هم قلعه رودخانه که من و مامان فاطمه و پرنیا نرفتیم بالا و موندیم تو آلاچیق پایین جنگل .. قربون تمرکز کردنت بشم ..
تو عکس پایین پرنیا مریض شده بود و خونه مامان فاطمه مونده بود و بازم از فلش دوربین چشماشو بسته ..
حالا دیگه دخترمون واسه خودش خانومی شده .. جیگر عمش شده ..