22 آبان 88
22 آبان 88 روز جمعه بود ..
3سال پیش همچین روزی جشن حنابندون ما بود که با یک روز فاصله جشن عروسی مون رو گرفتیم .. اون روز از ساعت 11 بود فکر میکنم که آرایشگاه بودم و چون روز جمعه بود همه عروس بودن و من فقط برای حنابندون.. همه آماده بودن الا من به هر کی میگفتم جشن حنابندونم هست میگفت حالا بشین نمیدونستن که آتلیه هم قراره برم عجله نمیکردن خلاصه منو هم آماده کردن و هادی جونی که برام نهار هم گرفته بود وقت نشد بخورم و اومد دنبالم و رفتیم آتلیه و کلی عکس گرفتیم و رفتیم و منو رسوند خونمون و انقدر استرس داشتم به زور چند تا قاشق غذا خوردم و من با خانوادم رفتیم سالن و مهمونها هم اومدن اونجا و هادی جونی هم با خانوادش و فامیلهاش اومدن .. شب خیلی خوبی بود و خیلی خوش گذشت .. یادش بخیر ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی