نقاشی ستایش ..
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبید ؟ خوشید دوستای گلم ؟ ایشالله که همیشه خوش باشید و سلامت ..
منم خوبمممممممممم چند روزیه که سرگرم اثباب کشی مامانم بودم و کمک به جا به جا کردن وسایل و هر از گاهی یه سر هم میومدم و میرفتم ..
مامان کوروش جونی حتما سر فرصت میام و توضیح میدم ببخشید دیر شد ..
ستایش برادرزاده ی هادی جونی چند روز پیش که حوصلش سر رفته بوده و دلش برامون تنگ شده بوده و در پی اون چند بار هم تماس و اصرار که بیاید خونمون .. نقاشی من و هادی رو هم کشیده بوده وقتی زنگ زده بود میگفت گذاشتم تو ویترینمون .. عزیزممممممممم .. امشب که رفتیم نقاشی رو گرفتم ازش و گفتم میبرم میزنم تو اتاقم و گفت که زنمو بزن رو یخچالت و منم اطاعت امر کردم ..
به توضیح مامان و باباش اون آدم بزرگ اول من بودم بعد که خواسته هادی رو بزرگتر بکشه و جا نبوده اون بزرگه شده هادی و یه کوچیکتر کشیده که مثلا منم و اون هم خونمون هست ..